تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار
تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار

چرا...

چند سال پیش رضا تو وبلاگش "پستو" یه پست با عنوان چرا این همه چرا گذاشته بود.دیشب یادش کردم ازش الهام گرفتم و این چن خط رو نوشتم..


چرا چشم ها دیر تر می شوند

چرا اشکها زود خشک می شوند

چرا خنده ها زود خاموش شده

چرا دل ها فراموش می شوند

چرا فصل ها زود زمستان شدند

چرا مادرم زود پیر می شود

چرا کوچه ها رنگ عوض کرده اند

چرا خانه ها زود خراب می شوند

چرا دفتر صد برگ هم تمام شد

چرا آب و نان کابوس بابام شد

چرا آن مرد بی اسب آمده

چرا مهمان کوکب خانم نیامده

چرا دوستی ها دیر می رسند

چرا دوستان زود می روند

چرا صداقت خاطره گشته است

چرا آدمی از خود بیگانه است

چرا احساس ها سبک می شوند

چرا دوستت دارم ها POKE می شوند

چرا چشم ها منتظر مانده اند

چرا گوش ها مسدود می شوند

چرا شعرهایم افسرده اند

چرا حرف ایم پژمرده اند

چرا آینده هیچ وقت نیامده

چرا گذشته هیچ وقت نرفت

چرا در کودکی آرزو جوانیست

چرا در جوانی حسرت کودکی

چرا دست ها روز به روز،شب به شب

                          چرا قلب ها  دم به دم،لب به لب

                                                  از عطوفت از مهر خالی می شوند...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد