تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار
تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار

آخر قصه..

رفتیم و رفتیم..

از سعادت آباد تا پارک وی رفتیم.

از سکوت تا فریاد

                      از هبوط تا صعود                                         


از یخرجونهم من النور الی الظلمات،

خروج کردیم از ظلمات الی النور


سعادتی که در سعادت آباد از دست رفت،

در آرامش پارک وی یافتیم


دهان دوخته را باز کردم      دل سوخته را آزاد کردم

این سیمرغ گرچه پر سوخته است،ولی هنوز سیمرغ است

هنوز در دل سودای پرواز دارد....هنوز در خاطرش پرواز میداند...


آری عمو صادق راست میگفت

خیلی هم راست میگفت

از راست هم مستقیم تر میگفت

اما او نمی دانست که  راه سعادت آباد تا پارک وی مستقیم نیست

عمو صادق پیچیدگی های دکتر را از قلم انداخته بود


جوان را به جوانی اش قسم دادم تا زندگی، تا زنده بودن را باور کند

خاک را چنگ زندم و بیرون کشیدم از گور ،، این زنده به گور را

روزه شکستم و هوای تازه مزمزه کردم،تا به همه جهانیان ثابت کنم که زنده ام


و اینگونه بود که قصه جوانمرگ به آخر رسید.....

اما نه با مرگ


17 بهمن 90

ساعت 15:15

پارک وی

نظرات 2 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.havayehavva.blogsky.com/

این پایان مقدمه ایست بر آغازی دیگر ...
حرکت از تاریکی به روشنی ...
گذاشتی و گذشتی از سعادت!آباد تا پارک وی همراهت بودم پا به پا که نه ،ولی لک لک کنان آمدم...
ثابت کردی که نسل من هم آرمان دارد...
سعادت آباد ناکجا آبادی بود که جای ماندن نبود ، که تو اصلا اهل ماندن نیستی...
توشه ای تازه برگیر که دل سیاه دیگر توشه تو نیست و به دنبال سیبت بگرد ...

هیچی ندارم بگم دادا..
فقط مثل همیشه.. همه با هم انشاا..
انشاا.. همه با هم...

مصطفی نبوی پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ http://mustafanabavi.persianblog.ir

سلام رفیق خیلی خوشحالم که برگشتی به سمت دل

حاجی حدیث داریم که گفتن خدا هر کی رو دوست داشته باشه انتخاب میکنه کاری به بد بودنش یا خوب بودنش نداره دمت گرم خدا عاشقته

حاجی منم امروز یه جا دیگه رفتم واسه تدریس قبول کردن خیلی خوشحالم خدا منم دوست داره منتها من طاقتم کمه

بیخیال مردم خودتو بچسب

برات آرزوی موفقیت میکنم

عروسیت ما رو فراموش نکنی :)

یه دونه ایی..دوردونه ایی...
تدریس خصوصی ام میکنی ؟
این ترم ریاضی مهندسی لازم شدم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد