تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار
تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار

آیا خدا وجود دارد؟ II

آیا خدا واقعا وجود دارد؟


زندگی درد داره،

زندگی کردن توی این دنیا سخته،فرقی نمیکنه تو چه موقعیت و وضعیتی هستی،زندگی یه درد تحمل ناپذیره..


اما چطوره که این همه آدم تو دنیا دارن زندگی میکنن؟

درد و رنجو میشه تحمل کرد،هر کسی به یه روشی تحمل میکنه..


مثال:

1.بعضی وختا میشه درد و سختی رو با حواس پرتی تحمل کرد،

تا حالا شده دندون درد بگیرید؟ همینطور که دندون درد دارید با یه فیلم قشنگ یا هر سرگرمی که باب دلتونه مواجه میشید،میشینید فیلمو نگاه میکنید،فیلم که تموم میشه دوباره دندون درد شروع میشه،آیا تا زمانی که فیلمو نگاه میکردید دندون دردی در کار نبود؟


2.تا حالا شده بری میوه بخری؟فرض میکنیم میوه ها رو از میوه فروشی تا خونه باید به کولت بکشی و ببری،کلی میوه میخری،حمل این همه بار از میوه فروشی تا خونه خیلی سخته..

اما چیه که تحمل این سختی رو امکان پذیر میکنه، لذت خوردن میوه های تازه..


ما برای رها کردن خودمون از رنج این دنیا دو تا راه داریم:

من به اولی میگم مسکن،

به دومی میگم درمان..

یا باید خودمونو طوری تو این دنیا غرق کنیم که دیگه درد و رنج یادمون بره

یا باید بگردیم معنای این دنیا رو پیدا کنیم تا تحمل درد ورنج برامون عقلانی بشه،یعنی وقتی بفهمیم برای چی تو این دنیا هستیم و به کجا میخوایم بریم دیگه این زندگی و گذرانش برامون پوچ و بی معنا و سخت نیست..


متاسفانه اکثر ما حال نداریم راه دوم رو انتخاب کنیم،

نا امیدانه چشم دوختیم به این دنیا و هی التماسشو میکنیم که :

سرگرمم کن،سرگرمم کن،بذار منو سر کار،منو طوری نشئه کن که یادم بره از کجا اومدم و،کجا هستم و به کجا خواهم رفت...


مشکل اصلی ما همون آیا خدا وجود دارد؟؟  که قبلا راجع بهش صحبت کردم..


یکی از دوستان نظری راجع به این مطلب گذاشتند و من توضیحاتی تکمیلی راجع به این مطلب بهشون دادم لذا دیدم خالی از لطف نیست که اون توضیحات رو به این مطلب اضافه کنم :

1.مخاطب اصلی این وبلاگ خودم هستم،این وبلاگ یه جورایی یه گذاریه از خودم به خودم..من میخوام از پس این نوشته ها از خودم به خودم برسم..

اگر در این بین دوستان خوبی مثل شما به اینجا سر میزنن افتخاریه برای من و نظراتتون کمکیه برای دید بهتر من تو این مسیر


2.زندگی درد داره،آری زندگی درد داره همونطور که حمل کردن بار و میوه درد داره همونطور که دندون درد ،درد داره..آره به دیده ما بستگی داره که این دردو باسه چی داریم تحمل میکنیم،اگر تحمل دردمون نتیجه و عاقبتی داشته باشه این درد تبدیل میشه به مسیر شیرین پیروزی و به مقصود رسیدن اگر دیدمون رو اینطور عمیق و ریشه ای درست کنیم به جایی میرسیم به سخت ترین مصائب بگیم "ما رایت الا جمیلا...


3.اگر زندگیمون اینطور عمقی هدفمندو جهت دار بشه دیگه لحظه مرگ میتونیم بگیم که لحظه لحظه زندگیمونو زندگی کردیم.


من خودم یه نمونه از تغییر دید به زندگی هستم اگه به پست های گذشته وبلاگم نگاه کنی میبینی که من از کجا به کجا رسیدم یه زمانی زندگی برای من  دل سپردن به آزار دلخواه یک تردید... بود

نظرات 2 + ارسال نظر
من چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام ،
مخاطب نیستم وهیچ وقت نبودم،باقی کسایی که نظر می دن رو نمی دونم،متن دست نوشته جالب بود وباعث شد فکر کنم و ماه عسل فکرم رو به عنوان یه نظر که می تونه درست هم نباشه بگم،آقای جوان گفتن زندگی درد داره!!! در اصل این دنیا و اتفاقات توش و انسان هایی که توش هستن و حتی خود ما ... این جمله زندگی درد داره رو ایجاد کردیم . چیزی که درد شده زندگی نیست!!!
اینکه گفته شد بعضیا به روش سرگرمی و همون مثال دندون درد زندگی می کنن منو یاد این قصه کوتاه که جایی خونده بودم انداخت ((دو روز مونده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده !!!
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مونده بود پشیمان و عصبانی پیش خدا رفت تا روزهای بیشتری ازش بگیره،داد زد و بد و بیرا گفت و...خدا چیزی نگفت. کفر گفت گریه کرد و...این بار خدا با صدای آرومی گفت که عزیزم یه روز دیگه هم از دست دادی یک روز باقیست حداقل این یه روز رو زندگی کن. با هق هق گفت با این یه روز چه کاری می تونم انجام بدم ،خدا گفت:کسیکه لذت یک روز زندگی رو تجربه کند انگار که هزار سال زندگی کرده و کسیکه امروزش را درنیابد، هزار سال هم به کارش نمی یاد. شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرورویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید و انقدر شاد بود که دید می تونه تا ته دنیا بدود، می تونه پا روی خورشید بذاره و می تونه…او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما … اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید، روی چمن هاخوابید، کفش دوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد و برای آنهایی که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشارشد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند:او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود.))
قسمت دوم حرفای آقای جوان هم که بحث خدا شناسی بود،یعنی اینجوری فکر کنیم خدا رو قبول داریم و می گیم خدایا ممنون که ما رو خلق کردی که بتونیم دنیا نشانه ها و به اندازه درکمون تورو بشناسیم ودر راه پیدا کردن راز خلقتمون در حال تکامل انسانیتمون باشیم و....بگیم یه معادی هست خوب زندگی کنیم ، حرف ثمره ی آخرت و می شه گفت بینش اسلا می ،اینا همه قبول واسه رسوندن میوه به خونه، واسه خوب زندگی کردن ،خدا شرط اصلیه .(حرفای آقای جوان رو قبول دارم .) می خوام وارد یه سری جزییات بشم . پای تی وی حرف های انواع آدم ها تو کلی کانال نشستیم،یه سری کتاب خوندیم و ....یا حتی این کتابای حرفای بزرگان هست از این جمله ها هم توش هست :
زندگی مانند لبخند ژوکوند است، در نظر اول به روی بیننده تبسّم می کند، امّا اگر در او دقیق شوی می گرید . ژری تایلر

زندگی آنقدر کوتاه است که بعضی ها فقط میرسند کارهای ضروری خود راانجام دهند!!! . فرد هند فاین

زندگی ما ، زائیده اندیشه ماست. مارک اورل

خوبه بد نیست اصلا همشون قبول، ولی مثل قرص مسکن می مونن !!! واسه اینکه از ته دل قبول کنیم بالاخره یه بار باید بشینیم درست فکر کنیم ، خودمون فکر کنیم مگه اونا خونشون رنگی تر بوده که.... باید ببینیم این چیزی که تو مغزمونه واقعا باور ماست یا ذهنیت کسه دیگه ای رو حفظ کردیم و بیخود سر خوشیم !!!اکثر آدما یا هر اتفاقی بیفته می گن خدا هست و دو خط از دینی دبیرستان می گن واقبال و....(باباحرفات همه قبول یه کاری کن نمی گم قبول نکن ولی دیگه این مورد شستشوی مغزی قرار گرفتنه !!! یعنی الکی ...) بعضیا هم می گن همه چی پوچه، خدا نیست واگه هست چرا عدالت نیست و... یه بار استاد فلسفه سر کلاس واسه بحث عدل خدا گفت : خوب این حرف درست نیست که بگیم چرا خدا کسی رو مثلا کور خلق کرده،ما در ابتدا هیچ بودیم و تبدیل به انسان شدیم به کسی بینایی داده شد از کسی گرفته نشد در اصل نداشته و... ،اجباری در کار نیست و اینکه حق زدن این حرف رو نداریم وغیره ، انگارجالب بود...!!!
زندگی مثل یه گذرگاه می مونه و آدمایی که تونستن و می تونن ظرفیتشون رو در حدی که شایستگی یه انسان هست تکمیل کنن و خودشون رو بسازن و بشن ابر انسان ها می تونن ازش درست و سالم عبور کنن . ما از اون دنیا از بچگی تا کی؟ یه جای خیالی ساختیم با آدم های .... مثل همون سایه ها که تو تاریکی تو عالم بچگی آقا غوله بودن !!!ولی به نظر من که می تونه نظرم غلط هم باشه ما به اندازه وسعت فکر ،شعور،و فهممون توی اون دنیا جایگاه پیدا می کنیم و باقی چیزها هم همین طور...
جایی خوندم :((روزی یک استاد بزرگ یک چک ضمانتی نسبتاً با ارزش را در دست گرفت و به شاگردان خود نشان داد و گفت: چه کسی این چک را می خواهد؟ همه دستها بالا رفت. او آن چک را مچاله کرد و دوباره آن را به شاگردانش نشان داد و گفت چه کسی این را می خواهد؟ باز هم همه دستها بالا رفت. او گفت بگذارید این کار را بکنیم و چک را زیر پا انداخت و آنرا درست و حسابی لگدکوب کرد به طوریکه حسابی کثیف شد و پرسید آیا هنوز هم این چک را می خواهید؟ باز هم همه دستها بالا رفت.
او گفت: دوستان من همه ما یک درس با ارزش گرفتیم:((مهم نیست که من با پول چه می کنم شما هنوز آنرا می خواهید چون چیزی از ارزش آن کم نشده است)) و ادامه داد: بسیاری مواقع زمین می خوریم، به ما توهین می شود، یا مشکل مالی پیدا می کنیم و مجبوریم در کثیف ترین مناطق شهر زندگی کنیم، لباس های مندرس بپوشیم، گرسنه بمانیم و ... همه اینها ممکن است پیش بیاید فقط به خاطر تصمیم اشتباهی که گرفته بودیم یا بخاطر حوادث ناگواری که برای ما اتفاق افتاده بود. در این شرایط احساس می کنیم بی ارزش هستیم. اما مهم نیست چه اتفاقی افتاده است یا خواهد افتاد. شما هیچگاه ارزش خود را از دست نمی دهید. مرتب و آراسته یا کثیف و بی پول، پیروز یا شکست خورده شما هنوز غیر قابل ارزش گذاری هستید به خصوص برای کسانی که شما را دوست دارند .))
یه جورایی انگار تو زندگی دنبال بهانه هستیم بلند مدت یا کوتاه مدت فرقی نمی کنه ، واسه با آرامش و درست زندگی کردن توی دنیایی که میگیم پر درد!!!باید ارزش ها رو درک کنیم ارزش زندگی کردن ، واقعاانسان بودن. وقتی ارزش ها رو درک کنیم این اعتقاد و اعتمادمون به خدا عمیق ترهم میشه اون وقت با یه جمله ی حتی یه رهگذر، دلمون هری نمی ریزه که اگه همه چی دروغ باشه اگه... و صد تا اگه و شاید دیگه....

علیک
ممنون بابت نظر جالبت...

1.مخاطب اصلی این وبلاگ خودم هستم،این وبلاگ یه جورایی یه گذاریه از خودم به خودم..من میخوام از پس این نوشته ها از خودم به خودم برسم..
اگر در این بین دوستان خوبی مثل شما به اینجا سر میزنن افتخاریه برای من و نظراتتون کمکیه برای دید بهتر من تو این مسیر

2.زندگی درد داره،آری زندگی درد داره همونطور که حمل کردن بار و میوه درد داره همونطور که دندون درد ،درد داره..آره به دیده ما بستگی داره که این دردو باسه چی داریم تحمل میکنیم،اگر تحمل دردمون نتیجه و عاقبتی داشته باشه این درد تبدیل میشه به مسیر شیرین پیروزی و به مقصود رسیدن اگر دیدمون رو اینطور عمیق و ریشه ای درست کنیم به جایی میرسیم به سخت ترین مصائب بگیم "ما رایت الا جمیلا...

3.اگر زندگیمون اینطور عمقی هدفمندو جهت دار بشه دیگه لحظه مرگ میتونیم بگیم که لحظه لحظه زندگیمونو زندگی کردیم.

بازم ممنون بعضی قسمتارو قبول داشتم بعضی جاهاشو نه

من خودم یه نمونه از تغییر دید به زندگی هستم اگه به پست های گذشته وبلاگم نگاه کنی میبینی که من از کجا به کجا رسیدم یه زمانی زندگی برای من دل سپردن به آزار دلخواه یک تردید... بود
http://javanmarg.blogsky.com/1390/04/06/post-6/

مصطفی نبوی جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ب.ظ

سلام داداش مخلصیم :)

خوندم جالب بود ..... همیشه دوست داشتم تو زندگیم اول باشم به دوم قانع نبودم تقریبا به همش میخواستم رسیدم اما یه بدی داشت هیچ وقت فکر نکردم فقط زور زدم واسه همین دیر بهش رسیدم

داداش حرفات روم خیلی تاثیر گذاشت یه شب با خودم فکر کردم گفتم شاید حرفات واقعیت داشته باشه البته نه واقعی واقعی ... گفتم نکنه به واقعیت تبدیل شه یعنی نشه فردا روزی من که هیچ دیدی ندارم اون دید رو پیدا کنم



واسه همین فعلا یه مدتی اومدم تو حقیقت و میخوام زندگی کنم

تما رابطم رو با دنیای مجازی و با تمام اون افراد حذف کردم هیچ کس دیگه با من در ارتباط نیست جز خودم

همه چی رو تو نت ترک کردم

میخوام از این به بعد فکرکنم زور نزم

تبرمو تیز کنم بعد بیام جلو

خیر سرم من اشرف مخلوقاتم باید اونی باشم که عشق واقعی میخواد نه اون عشقی که انسانیه

بگذریم میام پیشت با هم صحبت میکنیم :)

همه با هم داداش
زیاد این حرفای منو جدی نگیر دادا
یکی جدی گرفت،سر به بیابون گذاشت
ایشالا هر جا که هستی موفق و پیروز باشی
تو پتانسیل بالایی داری
سعی کن هرز نره این پتانسیلت
که آخر بشی یکی مثل من : عاقبت نسیه فروشی...
تو میتونی تصویر عاقبت نقد فروشی روی دیوار دکان زندگیت باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد