تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار
تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار

چه زود دیــــر شد...

از حباب تیره دیده مستمان

از میان پلک های نیمه بسته مان

از هیاهوی پژواک این گلوی خسته مان

در گذار این قدم های کوچک سُستمان

می رود در هر ثانیه بازی زندگی

می دود،،

می دود اسب تیز پای روزگار

در ذهن کوچکم معنا می شود پایندگی

پایندگی، بالندگی

بالندگی به پوچی روزمره روزگار

بالندگی، سازندگی

سازندگی قصر کاغذی دراین محال

آوَخ که دیر کردیم

آوَخ اسیر کردیم

دست و دیده و دل را در میان این حصار

غافل از گیتی پهناور پروردگار

پروردگار ،لطف بی مثال..

پروردگار

آخر گذشت از عمر سی سال آزگار

در حسرت دیدن روی ماه آن سوار

آن یکه تاز شبروِ شب شکن

زیر و رو کند روزم را،شبم را،لحظه لحظه ام را

نگاه نافذش روشن کند چشمان بسته ام را

پروردگار..پروردگار

11 مرداد 92

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد