ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چه سخت گشته دم و بازدم
در این دنیای تکراری
سری دارم به سنگ خورده
زهرچه راه تکراری
امان از روز تکراری
فغان از شام تکراری
شب و روزم مثال هم
جز آن خورشید تکراری
به گریه رو کنم حالا
بس است لبخند تکراری
پس از روز و شبی دیگر
چه ماند جز اشک تکراری
چو کوی و کوچه می بینم
نیست جز عکس تکراری
هزاران چهره ام بینم
همه بیگانه،،،،تکراری
نخواه آواز که بازهم ساز
زند آهنگ تکراری
دوباره آسمان ابریست
دوباره کوچه ها برفیست
دوباره باز زمستان است
فریب ابر تکراری
نه بیمی و نه امیدی،
به فردا و به فرداها
که آخر میرسد عمرم
در این ایام تکراری
نمی دانم چه می خواهم
از این اشعار تکراری
که در رفته ز دست من
بازاین خودکار تکراری
سلام دوست عزیز
طبع شعرت خیلی خوبه
از شعرت هم لذت بردم
مو فق باشی
به ما هم سری بزن
ممنون دوست عزیز
بیشتر یه حسه گذراس تا طبع..
میزی برای کار!
کاری برای تخت !
تختی برای خواب!
خوابی برای جان!
جانی برای مرگ!
مرگی برای یاد !
یادی برای سنگ!
این بود زندگی؟
حسین پناهی
این بود؟!
مثل همیشه کارای عمو حسین یه دونه اس