تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار
تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار

آتَش سرد

پرسیدم اسمت چیه

گفت بیخیال

گفتم از کجا اومدی

گفت ازیه راه دور

گفتم چقد دور؟

گفت اینقد که سه فصل آواره راه بودم

گفتم حالاجدی جدی ازکجا اومدی ؟

گفت از همین جا 

گفتم مارو گرفتی؟

اینجا بود که یهو اَبرا گروم گروم کردن و بغذش ترکید

نُه ماه توی هیچستان منتظر بود

کلاغا لال مونی گرفته بودن

برگا عروسی سبزی

خورشید تو میدون آبی بیکران آسمون چرخ میخورد

مام الکی خوش بودیم واسه خودمون

اومدهمه چیو سوزوند

برگ و بار درختارو

جیگر کلاغو

خورشیدو خاکستر کرد

آخرم دل مارو

حالا جنگل غصه اش گرفته

آواز شوم کلاغا کرمون کرده

آسمون خاکستریه

دل مام داغونه

اما بازم دوسش دارم

بازم نُه ماه چشم به راش میشینم

آشنای صد پشت غریبه

فصل آتیش سرد

پایــیز

                                                                                13 آذر 92


جهنمَم با تو پاییز میشه

امسال پاییز خیلی بی سر و صدا اومد

اینقد تو تابستون سرخوش بودیم که یهو چش وا کردیم دیدیم
که زکی داریم تو روزای دلتنگ پاییزی می پوسیم

دیگه پاییزم میخواد بره،اما پاییز یه جوری احساساتتو قلقک میده که لحظه لحظه شو حس میکنی

و توش غرق میشی،دوس داری زودتر تموم شه و راحت شی از دست این عذاب

اما عذابشم قشنگه،

روزای نارنجی

غروبای قرمز

صُبای سرد

وای که دارم میترکم

چرا همه روزا شبیه همه

چرا پاییز صد سال طول میکشه

چرا این لعنتی اینقد قشنگه

مثله یه مخدر نشئه ات میکنه و داغون

راستی راستی چی شدیم ما ؟

چمونه ؟

اَ ه ه ه ه ه

دلم بهار میخواد

اما نه حیف نیست؟

حیف این روزای پاییز نیست؟

نه

هیچی هیچیش نیست

فقط وقتی پاییز تنها باشی

مثله اینه که خوشبو ترین گل دنیا رو ببینی

اما بینیت گرفته باشه

همینه 

همینه که داغونت میکنه

پاییزِ بی تو یعنی جهنم...