تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار
تنهایی مقدس

تنهایی مقدس

................ در امتداد روزهایم میشود روزگــــــــــــــــــار

خدا نگهدار


نه اشتباه نکن این یه شعر عاشقونه نیس

تصور کن یه مردو با چشمهای خیس

نمیخوام، نباید تو شعرم به تو جسارت کنم 

نباید حس عشقو تعبیر به اسارت کنم

شکسته میرم امشب بانو،خدا نگهدارت

اگر چه میشکنه اون دل سبز و سپیدارت

واسه من که پنجره آرزوی مبهم بود

ولی تو پنجره باش و تموم دیوارت

ببخش منو اگه بوی زخم چرکینمو

ضجه های کبودم میشه موجب آزارت

دیگه صدای گریه بی وقتم نمیشکنه

سکوت سرد و پر از انبساط افکارت

خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای

باز برای بدرقه ام با اون لباس گلدارت

ودلخوشم کنی با یه دروغ مصلحتی

که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت

ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود

صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت

میگن روزه گرفتی و دیگه غزل نمینوشی

بمونه این آخرین غزلم واسه افطارت

شکسته میرم و خاطرات سبزتو

به یادگار میبرم امشب خدا نگهدارت

به یادگار میبرم امشب خدا نگهدارت

هر چی لبه تو دنیاس مجیز تو رو میگن

تو که بی لب زاده شده بودی ستمگر

هر چی دست تو حسرت دامنِ توئه

تو آخرین جوابی واسه یه خواست بی ثمر

تعبیر یه خوابی که تو ذهن خسته اس

آخرین در نجاتی که همیشه بسته اس

تو یه تکرار خسته ای که فقط یک باره

وحدت اون دردایی هستی که بی شمارن

من تو اسم تو تجزیه شدم بانو

تجربه کن منو تو این مرگی دوباره

شعری که خون ، تو حسرتت لخته میشه

آخرین وارث نسل عشق اخته میشه

منو تو این هجرت غمگینم بدرقه کن

تموم واژه ها رو تو ذهنت دغدغه کن

بذار تکثیر نگاه تو بشم بانو

اسم حقیرم و رو زبونت لق لقه کن

واسه کسی که خرابه عمری زیر آوارت

آخرین جمله همینه : خدا نگهدارت

شاعر: گمنام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد